- حکم انداز
- تیر انداز چیره تیر انداز ماهری که تیر او خطا نکند
معنی حکم انداز - جستجوی لغت در جدول جو
- حکم انداز
- تیرانداز ماهر که تیرش خطا نمی رود
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
منظره، دورنما
مساحتی از صحرا یا دامنۀ کوه که چشم همۀ آن را ببیند، منظره، دورنما، چشم افکن، منظرۀ وسیع باصفا
پاکلاغ
Prospect
перспектива
Aussicht
перспектива
perspektywa
perspectiva
prospettiva
perspectiva
perspective
vooruitzicht
prospek
संभावना
beklenti
matarajio
সম্ভাবনা
امکانات
تیر بی ارزش که چون بیندازند جستجوی آن نکنند، تیر کوچکی است که پیکان باریکی دارد و بغایت دور رود: باز در مغرب یک اندازان زخون آفتاب پروز دراعه افلاک گلگون کرده اند. (مجیربیلقانی)، تیری که پیکان دو شاخ دارد تیری که بیکبار انداختن کار دشمن را بسازد: تازند برهدف سینه ما چرخ را هیچ یک انداز نماند. (اثیراخسیکتی)
تیرانداز ماهری که با یک بار تیر انداختن شکار یا دشمن را از پا درآورد، برای مثال ناوکی کز غمزۀ چشم یک اندازش بجست / گرچه از دل بگذرد پیکانش در بر بشکند (مجیرالدین - ۷۹) ، کنایه از نوعی تیر کوچک